غدیرخم+خطابه غدیر+ جلوه های فرهنگ عامه در روستای کوچ
غدیرخم+خطابه غدیر+ جلوه های فرهنگ عامه در روستای کوچ
- جشن غدیر -شاهکارهای ادب فارسی

 %D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85_%D8%B9%D9%84%DB%8C%DA%A9_%DB%8C%D8%A7_%D9%81%D8%A7%D8%B7%D9%85%D9%87_%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7.gifفلک دانی چه ظلمی از تو برزهرای اطهر شد           چه بیدادی زتو بر فاطمه بعد از پیمبر شد

مگر آن گفته های شاه خاتم رفته از گوشت             که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد

بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه منی                      چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد

همان زهرا که احمد زاحترامش گفت با امت               دریده نامه ی ارثش زخصم شوم کافر شد

نخشکیده هنوز از آب غسل شاه خاتم کفن                که نار ظلم در باب سرایش شعله آور شد

دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش                که پهلویش شکسته آن چنان از ضربت در شد

نبود بس سینه اش را ناله های جانگداز غم                که آزرده زمیخ در زاعدای ستمگر شد

نبود بس تیرگی روز در چشمش زهجر باب                   که نیلی آنچنان از سیلی آن رخسار انور شد

زضرب تازیانه دشمن دین بازویش راخست                  مصیبت دیده ای را تسلیت آنسان مقرر شد

چرا حبل جفا بر گردن حبل المتین بستند                   چرزا مغلوب دست روبه دون ،شیر داور شد

قضا بر بست دست شیر حق را ورنه در آندم               کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد

ز لطف مرتضی و آل پاک اوست کاندر طوس               بدوران مرثیه خوانی ، مدامی شغل (آذر) شد .

اثر طبع آذر خراسانی -به نقل از جلد اول دیوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسی انتشارات طوس-



نظرات شما عزیزان:

محمدحسن اسایش
ساعت17:33---19 مرداد 1399
وقتی یکی از بستگان فوت می کرد ودیگران خبر دارمی شدند که کدام شخص فوت کرده است همه ی اهالی روستا و اشنایان وبستگان از روستاهای همجوار وشهر خودرا موظف می دانستند که در مراسم تشییع حضور یابند وبا صاحب عزا اعلان همدردی کنند وبگویند که ما درغم شما شریک هستیم بویژه ساکنین روستازیرا عقیده داشتند که اگرخدای ناکرده در جلسه تدفین وغسل وکفن نباشندصاحب عزا را از خود رنجانیده اند وبقول محلی ها نسبت به بانیان عزا بی محلی یعنی بی احترامی کرده اند .بنابراین رسم بود که هرکه ازراه دور یا نزریک به مجلس عزاو ماتم می آمد هنگام روبرو شدن با صاخبان عزا اشعاری متناسب به عنوان تسلیت گویی خطاب به صاحب عزا می خواند ویکی از نزریکان صاحب عزاهم به او پاسخی در خور ومناسب می داد .مثلا تسلیت گو با صدای بلند وسوزان شعر زیر را می خواند :ای چرخ چه خانه ها که ویرا ن کردی در ملک بدن تو غارت جان کردی

هردانه ی قیمتی که آمد به جان بردی توبزیر خاک پنهان کردی یا می خواند :

چه شد که ای گل من این چنین تو پژمردی چراغ محفل من از چه زود افسردی ؟

مگر بخواب چه دیدی که لب فرو بستی دل شکسته ی مارا دو باره بشکستی

یکی از نزدیکان صاحب عزا جواب میداد باصدای بلند وسوزان :

ای دوستان به مجلس ماتم خوش آمدید مستو فیان دایره ی غم خوش آمدید

اجر شما بروز جزا می دهدحسین با حوریان ،خدیجه ومریم خوش امدید وباز فرد اول یعنی تسلیت گو اشعار دیکری مناسب عزا می خواندو ویکی از صاحبان عزا پاسخ مناسب می داد وسپس تازه واردین اخلاص وفاتحه سر می کرد ومثلامی گفت : الحکم للله تعالی یا می گفت : ارواح روح مومنین ومومنات مسلمین ومسلمات کافه وعامه ی اهل ایمان ذکورا اناثا شیخا شابا با ارواح اموات جمع حاضر الخصوص روح نورفته ی تازه گذشته مرحوم مغفورملا علی را از روح پاک شهدای دشت کربلا متبرک گردانیده یکبار فاتحه الکتاب وثلاثه الاخلاص والصلوات .آنگاه همه افرادا فاتحه وسه بار سوره اخلاص رامی خواندند ووقتی تسلیت گو مطمِءن می شد که همه اخلاص خوانده اند خطاب با صاحبان عزا می گفت : خداوند رحمت کناد خداوند بیامرزد خداوند به شما صبر بدهد وصاحب عزا چاسخ می داد :گویا بحق باشید، زحمت کشیدید، خوش آمدید، قدم بر چشم ما نهادیدف صفا اوردید .

خدااموات ورفتگان شماراهم بیامرزدخداوند به شما طول عمر بدهد.... واما در مجلس زنانه هم غوغایی بر پابود وهریک از زنان که واردمی شدند وبه زن ویا دختر خانواده می رسیدند نواهایی متناسب با کسی که در گذشته وهم چنین متاسب با نسبتی که با شخص متوفی داشتند ویا اینکه مرده مادر بوده یا پدرخانواده بوده یا اینک جوان بوده ویادختر بوده ویا پسر جوان بوده با در نظر گرفتن همه ی این جوانب نوا یی مناسب آن احوال می خواندندکه ذیلا مشاهده خواهید ومادر خانواده یا خواهر شخص متوفی پاسخی مناسب با نوای خوانده شده می دادکه در اشعار ذیل نمونه های آن به خوانندگان تقدیم می گردد مثلا تازه وارد می خواند :

درآن خانه که مادر ناله می کرد شکایت با گلای لاله می کرد سر بالین خود هیچ کس نمی دید به صد حسرت گریبون پاره می کرد .وصاحب عزاپاسخ می داد : ای دوست خوش امدی (امدید) صفا آوردی

صد خدمت شایسته بجا آوردی صد رحمت و آفرین براین عقل شما امروز بزرگتری بجا آوردی !

در اخرین وداع با میتی که غسل داده شده واماده حرکت بسوی قبرستان می باشد زنان ویا دختران متوفی میخوانند :فلک چو طرح جدایی میون ما انداخت ببین ترا بکجا ومرا کجاانداخت

تورا به کنج لحد ومرا به خانه ی غم که سنگ تفرقه آخر میون ماانداخت یا می خواندند:

ببردند گل ، گل از گلخانه بردند گل مارا به غسالخانه بردند دمی که آب وکافورش بریزند

رمق از پا ونور از خانه بردند واما برگردیم به نواهای زنانه در مجلس عزا

از زبان دخترکه مادرش مرده : مادرمایم وجون مادر مایم مو چایی خور(خودرا) زدست مادر مایم

دوستو (دوستان) همگی بحال مو میگریند مو چایی خور زدست مادر مایم (می خواهم)

راه اومده یم تموم راه اومده یم ای(این)راه تمو م سنگ وسخال اومده یم پنداشتم که مادرم بر جایه

حالا که نیه (نیست) مو به چه کار امده یم (امده ام )

یک نیم دلم کباب ویک نیم خراب یک نیم بسوخت زداغ ونیمی زفراق گر داغ وفراق هردو بیایند بر مو از داغ ننالم که بسوختم زفراق

پیشون سرا گرد وغبار آورده چار گوشه ی سرا بنفشه بار آورده دیدار که هر صبح ومسا می دیدم

امروز خدا زمو زوال آورده

ای دوست خوش آمدید به غم خونه ی ما روشن کردی خونه ی ویرونه ی ما

شیرین تر از این سخن نمی تونم گفت هرجاکه قدم گزاردی بر دیده ی ما

ای چرخ فلک خرابی از کینه ی توست بی داد گری پیشه ی دیرینه ی توست ای خاک اگر سینه ی تو بشکافند صد گوهر قیمتی که در سینه ی توست

ماغمزده ها زکربلا می آیم( می اییم) پوشیده سیاه به هر عزا می آیم ( میآییم)

ما غمزره هاحسین را ناداریم ( بگذاردم) آیابه چه رو زکربلامی آیم

در مرگ برادر از زبان خواهر :هرکس که برادر عزیزی دارد در نقره نشونده که عقیقی دارد

هرکس که ندارد زقیامت خبری ازروی دلم نشانه ای بر دارد

در خاک تویی وبر سر خاک مویم (منم) بی غم تویی به غم گرفتار مویم ( منم)

تو تکیه بجای جاودانی زده ای با طعنه ی دشمنان گرفتار مویم ( منم )

آیم بسر خاک تو روزی صد وبیست خشتون ( خشتهای) سر لحد بحالم مگریست ( می گریست )

گر از تو بپرسند سر خاکت کیست ؟ خود می دانی که سوخته ی زار تو ، کیست ؟

فلک کورشی (شوی)که کور کردی چراغم ببردی بلبل خوش خوان باغم

ببردی بلبلم زندان نمودی دگر بلبل نمی خواند به باغم

آن خواهر دلکباب مو خواهم بود بنشسته به درد وداغ مو خواهم بود

غمهای جهان وجملگی بر دل مو آن سوخته ی نامراد مو خواهم بود

یارب چه مشد ( می شد ) مرگ برادر نمبود(نمی بود) این شال عزا بر سر خواهر نمبود

یارب چه مشد که خواهرو( خواهران ) می مردند این داغ گران بر دل خواهر نمبود(نمی بود)

مرا باور نمی آید که ماه از آسمان رفته مرا باور نمیآید که خورشید از جهان رفته

از آن ماه واز ان ابرو از ان محراب پیشانی مراباور نمی آید عزیزم از میان رفته

مادر که مرا بناز می داشت برفت غم بر دل مو روا نمی داشت برفت

آن کس که مرا به غم نمی تونست دید بر اسب اجل نشست ودچون باده برفت

همی نالم که مادر در برم نیست شکوه سایه ی او بر سرم نیست

مراگردولت عالم ببخشند. برابر با نگاه مادرم نیست

نوحه های دسته جمعی که در مجلس زنانه یک خانم ذاکر اهل بیت می خواند وهمه ی زنان حاضردر مجلس دسته جمعی یا


محمدحسن اسایش
ساعت17:32---19 مرداد 1399


محمدحسن اسایش
ساعت13:07---15 شهريور 1398


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 بهمن 1397برچسب:در شهادت زهرای مرضیه - در شهادت ام الحسنین - در شهادت دخت نبی - در شهادت همسر علی , توسط محمدحسن اسایش