غدیرخم+خطابه غدیر+ جلوه های فرهنگ عامه در روستای کوچ
- جشن غدیر -شاهکارهای ادب فارسی

  

فلک باآل پیغمبر بسی جور وجفا کردی     ستم اندازه ای دارد ،توبیحد ظلمها کردی

 

شدی همدست با دونان ،نمودی جور با خوبان    نه خوفیدر دل از فدا، نه شرم از مصطفی کردی

زگلزارنبوت هرگلی کاندر وجود آمد         زگلشن چیدیش ، بردی بخواری مبتلا کردی

فلک ! دانی چها کردی به آل احمد مختار        یکایک را زملک آواره وبی اقربا کردی

غریب وبیکس ومسموم آن هم با لب عطشان    چنین ظلمی بعالم کس نکرده ، تو چرا کردی

بوقت احتضارش از چه بستی در بروی او   چه خونها زین عزا اندر دل اهل ولا کردی

زبعد فوت جسمش را فکندی از چه روی بام    عجب دارم که همسر از چه آن جور وجفاکردی

شهی که سایه ی لطفش بفزق خلق ایجاد است         تنش را سایه بان از از بال مرغان هوا کردی

فلک از جور تو نالم ویا از جور ام الفضل         تو آن بیدادهاکردی ویا آن بیوفاکردی 

اگر چه نیست تقصیر تو لیک از سوز دل گویم            که عالمرا چو آذر زین عزا ، نوحه سرا کردی

--به نقل از : دیوان سید غلامرضا آذر حقیقی خراسانی -جلد اول-صص ۱۲۳-۱۲۴ انتشارات طوس -مشهد -چاپ سوم -۱۳۴۸ هجری شمسی

فلک دانی چه ظلمی از تو برزهرای اطهر شد چه بیدادی زتو بر فاطمه بعد از پیمبر شد مگر آن گفته های شاه خاتم رفته از گوشت که بعد ازرحلت او فاطمه از غم مکدر شد بگفت احمد مکرر فاطمه بضعه منی چرانسبت به او پس ظلمها زامت مکررشد همان زهرا که احمد زاحترامش گفت با امت دریده نامه ی ارثش زخصم شوم کافر شد نخشکیده هنوز از آب غسل شاه خاتم کفن که نار ظلم در باب سرایش شعله آور شد دل بشکسته اش اورا نبود بس در غم بابش که پهلویش شکسته آن چنان از ضربت در شد نبود بس سینه اش را ناله های جانگداز غم که آزرده زمیخ در زاعدای ستمگر شد نبود بس تیرگی روز در چشمش زهجر باب که نیلی آنچنان از سیلی آن رخسار انور شد زضرب تازیانه دشمن دین بازویش راخست مصیبت دیده ای را تسلیت آنسان مقرر شد چرا حبل جفا بر گردن حبل المتین بستند چرزا مغلوب دست روبه دون ،شیر داور شد قضا بر بست دست شیر حق را ورنه در آندم کجاروبه ، رها از دست ضرغام غضنفر شد ز لطف مرتضی و آل پاک اوست کاندر طوس بدوران مرثیه خوانی ، مدامی شغل (آذر) شد . اثر طبع آذر خراسانی -به نقل از جلد اول دیوان آذر -صص-55-56 -چا پ سوم -1348 شمسی انتشارات طوس-

ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 مرداد 1396برچسب:در ولادت امام جواد (ع)= فلک باآل پیغمبر بسی جور وجفا کردی ستم اندازه ای دارد ,توبیحد ظلمها کردی شدی همدست با دونان ,نمودی جور با خوبان نه خوفیدر دل از فدا, نه شرم از مصطفی کردی زگلزارنبوت هرگلی کاندر وجود آمد زگلشن چیدیش , بردی بخواری مبتلا کردی فلک ! دانی چها کردی به آل احمد مختار یکایک را زملک آواره وبی اقربا کردی غریب وبیکس ومسموم آن هم با لب عطشان چنین ظلمی بعالم کس نکرده , تو چرا کردی بوقت احتضارش از چه بستی در بروی او چه خونها زین عزا اندر دل اهل ولا کردی زبعد فوت جسمش را فکندی از چه روی بام عجب دارم که همسر از چه آن جور وجفاکردی شهی که سایه ی لطفش بفزق خلق ایجاد است تنش را سایه بان از از بال مرغان هوا کردی فلک از جور تو نالم ویا از جور ام الفضل تو آن بیدادهاکردی ویا آن بیوفاکردی اگر چه نیست تقصیر تو لیک از سوز دل گویم که عالمرا چو آذر زین عزا , نوحه سرا کردی --به نقل از : دیوان سید غلامرضا آذر حقیقی خراسانی -جلد اول-صص ۱۲۳-۱۲۴ انتشارات طوس -مشهد -چاپ سوم -۱۳۴۸ هجری شمسی, توسط محمدحسن اسایش